6 PM
مينوازم از باد
مي نوازم از راه
مينوازم از عشق
از سكون
از مرگِ تپشِ خاطره ها
از تبلور
از بلوغِ خورشيد
از حجمِ بي بُعد و پر از روشنيِ تاريكي
از صداي خفه و فريادِ دگر انديشِ اندشه ها
مينوازم از مِه
از خفقان و وزش سرماي يخ زدگان
از باد
از امواجِ خروشانِ كُشنده در دلِ چشمه ي ماه
از سخن گفتن و انديشه کهنه و مرده ی ماه
از نگاهِ عبوس در دلِ قرنِ بلند
از فريبِ رخِ مهتاب ته مرداب ها
مردابِ پر از چلچله ي گوش خراشِ وزقِ خاطره ها
از مرگ مينوازم تا كه بربندم وزْ وزِ انديشه هاي هاي گونه جيغ جيغ بوسه كنش و واكنشـِ زندگي و بودن و مرگ بوسه و نفرت و عشق...